خاله بازی عاشقانه
نویسنده : آیه*
خلاصه از زبان نویسنده : ماجرا از زبون پریا خانوم لجبازه ازون دخترا ها از اونا ست ها زبونش دومتره تو نیش و کنایه زدن یه پا انیشتنه خانوم نه اینکه فکر های فشن بکنید حقیقتا تو دلش هیچی نیست اما خوب حسابی شرههههههههههه ولی دوست داشتنیه و البته نترسه و بعضی ریسک ها تو زندگیش باعث میشه بقیه فکر کنن شیشو هشت میزنه حالا این خانوم خسته شده از زندگی معمولیش...
این خانوم اصلا و ابدا از زندگیش راضی نیست روی پشت بومه خوابگهه دانشگاهشون اتفاق عجیبی براش میوفته که تا اخر عمر فکرشو مشغول نگه میداره اما در این بین اتفاق فوق باور و عجیبی براش میوفته که قطعا تا به حال برای هیچ کی نیوفتاده به خاطر بدشدن حالش و بعد از اینکه میره بیمارستان و بهوش میاد متوجه میشه که دیگه خودش نیست و عوض شده درواقع روحش با شخص دیگه ای عوض میشه و مجبور میشه بره و جای اون دختره(گیسو) زندگی کنه وسطای این همه هاگیر واگیر یه اتفاق دیگه ای هم میوفته که کارو بدتر میکنه حالا یه جاهایی ترسناکم میشه و فکر کنید طنز و ترس و عشق ادبیات باهم قاطی میشه و چی میشه کلا قاطی پاطیه و اوضاع شیر تو آب آلبالو هه
...