صحرا
نویسند: باران
صحرا مگه تو امروز تولد دعوت نبودی
: چرا عمه
کجا دعوت بوده ، هستی
هستی : خونه دوستش تولد گرفته بوده چند بارم زنگ زده ، بلند
شو حاضر شو
: من براش هیچی نخریدم
سرهنگ اخم هاش توی هم کرد : بلند شو سر راه براش بخیر
: نمی خواهم برم
هستی : چرا ؟
: چون بعد می خواهن بیان اینجا منم دوست ندارم کسی بیاد
خونه ما
نویسند: باران
صحرا مگه تو امروز تولد دعوت نبودی
: چرا عمه
کجا دعوت بوده ، هستی
هستی : خونه دوستش تولد گرفته بوده چند بارم زنگ زده ، بلند
شو حاضر شو
: من براش هیچی نخریدم
سرهنگ اخم هاش توی هم کرد : بلند شو سر راه براش بخیر
: نمی خواهم برم
هستی : چرا ؟
: چون بعد می خواهن بیان اینجا منم دوست ندارم کسی بیاد
خونه ما