نام رمان:ترنم
نویسنده :نگین
با صدای الارم گوشیم سریع از خواب پریدم و دویدم به سمت
دستشویی،وای ساعت 7:30 بود، سریع یونیفرم مدرسه رو
پوشیدم وبیسکویتی که از دیروز توی کفیم بود رو گذاشتم دهنم و
به سمت مدرسه دویدم، مثل این که
دوباره صدای الارم رو شنیده بودم و خواب مونده بودم، بازم
دیرم شده بود به
در ساختمون مدرسه که رسیدم کسی دستش رو روی شونه ام
نویسنده :نگین
با صدای الارم گوشیم سریع از خواب پریدم و دویدم به سمت
دستشویی،وای ساعت 7:30 بود، سریع یونیفرم مدرسه رو
پوشیدم وبیسکویتی که از دیروز توی کفیم بود رو گذاشتم دهنم و
به سمت مدرسه دویدم، مثل این که
دوباره صدای الارم رو شنیده بودم و خواب مونده بودم، بازم
دیرم شده بود به
در ساختمون مدرسه که رسیدم کسی دستش رو روی شونه ام