بوی خون
نویسنده:baroon12
-سوال میپرسی یا خودم بگم؟
شادی با مکث کوتاهی گفت:
-سوال میپرسم...
سهند با سر تاییدش کرد و شادی گفت:
-چرا فکر میکنی منو دوست داری؟..یعنی چطور میشه وقتی این
تازه اولین باریه که منو تو داریم درست و حسابی حرف میزنیم؟
سهند خیلی جدی گفت:
-ببین شادی..من بخاطر شغلم،آدم شناس خوبی هستم.. دختر
خوبی مثل تو...
شادی حرفش را قطع کرد و با صدای نسبتا بلندی گفت:
-دختر خوب باز هم هست...من دارم میگم چرا من؟ چرا شادی
توسلی؟
سهند با لبخند بی جانی گفت:
-نمیدونم
![](http://dl.mobilestan.net/index.php/files/get/tQNHg1BsuG/24421-h1mosxyp.jpg)
نویسنده:baroon12
-سوال میپرسی یا خودم بگم؟
شادی با مکث کوتاهی گفت:
-سوال میپرسم...
سهند با سر تاییدش کرد و شادی گفت:
-چرا فکر میکنی منو دوست داری؟..یعنی چطور میشه وقتی این
تازه اولین باریه که منو تو داریم درست و حسابی حرف میزنیم؟
سهند خیلی جدی گفت:
-ببین شادی..من بخاطر شغلم،آدم شناس خوبی هستم.. دختر
خوبی مثل تو...
شادی حرفش را قطع کرد و با صدای نسبتا بلندی گفت:
-دختر خوب باز هم هست...من دارم میگم چرا من؟ چرا شادی
توسلی؟
سهند با لبخند بی جانی گفت:
-نمیدونم
![](http://dl.mobilestan.net/index.php/files/get/tQNHg1BsuG/24421-h1mosxyp.jpg)