زمان جاری : سه شنبه 12 تیر 1403 - 10:09 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 213 RE رمان های عاشقانه
فلاکت
نویسنده: فرهاد تنها


خلاصه رمان :
رمان حاضر داستان زندگی زن ستم کشیده ای به نام خدیجه می باشد که در خانواده ای از هم گسیخته زندگی می کند و برای نجات خود دست به هر کاری می زند اما ....

کلاً فضای رمان حاضر کاملاً با فضای رمان قبلیم تنهایی فرق داره . سعی من این بوده که بتونم آدمهای رنج کشیده ای رو به تصویر بکشم که متاسفانه تو جامعه ما کم نیستند . آدمهایی که نیاز به حمایت دارند . زنان بی سرپرستی که باید توسط ارگان یا سازمانی مورد حمایت قرار بگیرند اما متاسفانه بعلل مختلف تنها و به سختی زندگی می کنند و مورد حمله گرگ صفتانی هستند که همیشه در کمین آنها بوده و منتظر فرصت هستند تا آنها را طعمه خود قرار دهند .
نوشتن این رمان واسم سخت تره چون تو اون جامعه زندگی نکردم در رمان تنهایی چون خودم از همون قشر بودم راحتتر احساس اونارو درک می کردم اما در این رمان باید وارد زندگی آدمهای سطح پایین می شدم و اونارو درک می کردم که یه خورده سخت بود . امیدوارم که تونسته باشم این احساس رو به خواننده انتقال بدم و رمان خوبی از کار در بیاد .




معرفی شخصیتهای رمان :
خدیجه : شخص اول رمان دختر ستمدیده و بدبختی که زندگی فلاکت باری داره
نجمه : مادر خدیجه . یک زن هرزه و بدنام
غلامرضا : شوهر اول خدیجه یک مرد بسیار بد اخلاق و روانی
نازنین : دوست خدیجه - پزشک - زن اول علیرضا که وقتی می فهمه خدیجه حامله شده دوستیشو با خدیجه بهم می زنه
علیرضا : شوهر اول نازنین . شوهر دوم خدیجه . دندانپزشک . آدم مهربان و دوست داشتنی
پرهام : پسر خدیجه
روژینا : دختر اول نازنین
کیانا : دختر دوم نازنین
ساینا : دختر سوم نازنین
دکتر فرود : همسر دوم نازنین
زهرا خانوم : همسایه خدیجه
سلطنت خانوم : خانمی که خدیجه خونه اونا کار می کنه و خیلی زن بد اخلاقیه
ستاره : نوه سلطنت خانوم







پرنیان


پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
جمعه 21 مهر 1391 - 19:33
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 214 RE رمان های عاشقانه
اگه گفتی من کیم ؟
نویسنده:خیر ندیده...طباطبائی



خلاصه:
بهار راد ۲۱ساله لیسانه معماری بر حسب عمل انجام شده مجبور به ازدواج زوری(البته زوریه زوری هم نه) با نوه ی دوست پدر بزرگش می شه اما چون پسره پول داره تصمیم کبری می گیره که اول خوب پسره(پرهام) بچاپه و بعد...
شاید به ظاهر تکراری بیاد اما روند داستان...

موضوع:کمدی،عشقی،اکشن،یکمم تخیلی(بزن بزنم زیاد داره)



پرنیان

پریسان

امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
شنبه 22 مهر 1391 - 19:10
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 215 RE رمان های عاشقانه
غرور تلخ
نویسنده: nazi nazi الهام.ح





مقدمه و خلاصه ی داستان:




غرور همیشه هم خوب نیس...

غرور باعث شد یک عمر حرف های دلمان را از هم مخفی کنیم تا حتی یک درصد هم به غرورمان لطمه ای وارد نشود...

غرور باعث شد دلباخته ی هم باشیم و بمانیم اما دیگری از حالمان باخبر نشود...

غرور باعث شد عشقمان را راحت به دست رقیبمان بدهیم و خودمان در حسرت یک عشق بسوزیم...

یک غرور تلخ....زندگیمان را جهنم کرد!!

درمورد غرور و عشقی که ساکت موند..........





موضوع: عاشقانه و رمانتیک..



شخصیتا..


نیلوفر: شخصیت اول داستان..گاهی حرص خودمم در میاره..دختری مغرور که نمیتونه حرف دلشو راحت بزنه و مجبور میشه یه عشق تحمیلی و قبول کنه..


بردیا: فوق العاده مغرور..پسری جذاب و تو دار..که آخر داستان آدمش میکنم..


مانی: آخییی عزیزم..از اولشم مظلوم و عاشق بود..شخصیتش نازه و ملاکی برای مردای امروزی نیس اصلاً...





پرنیان


پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
شنبه 22 مهر 1391 - 20:00
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 217 RE رمان های عاشقانه
در آغوش مهربانی
نویسنده: arameeshgh20


خلاصه ای از رمان
داستان در مورد دختری به نام روژانه که یه دختر شر و شیطون و در عین حال مهربونه... این دختر هیچوقت اجازه نمیده حقش پایمال بشه و اگه ببینه حق کسی رودارن به زور میگیرن از اون طرف هم دفاع میکنه... داستان از اونجا شروع میشه که پدر و مادر روژان فوت کردن و وکیل خونوادگی که دوست صمیمیه پدر روژان بود میاد در مورد رازی صحبت میکنه که مربوط به خواهر روژانه... روژان عاشقانه خواهرشو دوست داره اما بعده سالها میفهمه رزا خواهر اصلیش نیست بلکه خونوادش اونو به فرزندخوندگی قبول کردن... روژان در تمام این سالها با اینکه 2 سال از خواهرش کوچیکتر بود از خواهرش حمایت میکرده... با فهمیدن این موضوع احساس روژان نه تنها عوض نمیشه بلکه محبت بیشتری نسبت به رزا در قلب خودش احساس میکنه... رزا یه دختر فوق العاده مهربون و در عین حال مظلوم و سربزیره... رزا وقتی از موضوع باخبر میشه تصمیم میگیره خونوادشو پیدا کنه... با آدرسی که از وکیل خونواده گرفته به روستایی میره که زادگاهشه و از روژان میخواد یه مدت اونو تنها بذاره... روژان با ناراحتی خواهرش رو راهی میکنه اما بعده یه مدت به روژان خبر میرسه که خونواده رزا دارن اونو مجبور به ازدواج میکننداز اینجا به بعد اصله ماجرا شکل میگیره که روژان با عصبانیت به سمت زادگاه خواهرش حرکت میکنه و...
دوستای گلم بهتره این موضوع رو از همین الان ذکر کنم که این رمان فقط و فقط داستانیه از ذهن بنده و ممکنه بعضی جاهاش براتون قابل باور نباشه و بگید در این دوره دیگه چنین چیزهایی وجود نداره... من نمیگم در این دوره چنین ماجراهایی اتفاق میفته یا نه فقط میگم این یک رمانه زیاد ذهنه خودتون رو مشغول نکنید...





باتشکر از Maryam 21 بابت همکاریشون برای ساخت کتاب

پرنیان

پریسان 350kb


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
یکشنبه 23 مهر 1391 - 19:48
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 218 RE رمان های عاشقانه
عاشقم کن

نویسنده: لیدی آوا (می نا )
مینا.ج


خلاصه :
نوا با خانواده مادریش داخل یک ساختمان 4 واحدی زندگی می کنه پدر بزرگش مشکات پاکزاد از نوا که نوه دردونه اش بوده می خواد تا با مهره انتخابی خودش ازدواج کنه نوا سعی می کنه از حرف پدر بزرگش که در حقش بیش از پدر نداشته اش پدری کرده سر باز بزنه ولی در طی داستان به چیزهایی بر می خوره که می تونه مسیر زندگیش و تغییر بده ولی اقا بزرگ هنوز روی شخصی که برای نوا مجهوله اصرار داره ...
اومدی وقتی من یه دنیا غم داشتم
روپلکای خستم همیشه نم داشتم
یه عمره می گردم دنبال یه خورشید
اومدی فهمیدم من تو رو کم داشتم



باتشکر از Maryam 21 بابت همکاریشون برای ساخت کتاب

پرنیان

پریسان

امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
یکشنبه 23 مهر 1391 - 20:05
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 219 RE رمان های عاشقانه
در آغوش باد
نویسنده: زيبا.ب(نيلا...)


همه در دایره ی دوست گرفتار شدند
بی نوا دل که در این دایره پرگار نشد ،

عاشقان سایه گریز و سایه ی یار شدند
یار از خون دل عشق خبردار نشد ،

چشم ها مست ز هوشیاری و در خواب شدند
خواب از یاد رخ دوست بیدار نشد . . .




پرنیان

پریسان

امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
دوشنبه 24 مهر 1391 - 08:15
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba / maryamgol /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 220 RE رمان های عاشقانه
نفس من
نویسنده:satiris

خلاصه:
با اضافه شدن "نفس" در سن 4 سالگی به خانواده "شکوهی"، زندگی "امین" دستخوش تغییراتی بزرگ می شود.او با اینکه فقط 8 سال دارد اما برعکس برادر بزرگ خود اسحاق و پدر و مادرش باباحاجی و مامان مونس که از سر وظیفه یا اجبار و یا هر حس دیگری این دختر کوچولو را در جمع خود می پذیرند، او را به عنوان عضوی واقعی می پذیرد اما این پایان کار نیست.در گذر سالها آن دو نیز بزرگ و بزرگتر می شوند و رابطه بیش از حد صمیمی شان سبب می شود که همه با حساسیت آن دو را زیر نظر بگیرند اما...

...رابطه واقعی آنها چیست؟ آیا هنوز یکدیگر را همان طور که خودشان می گویند به عنوان خواهر و برادر می بینند یا آنگونه که دیگران فکر می کنند و سعی درجلوگیری از آن دارند این ارتباط به چیزی فراتر از این پیوند تبدیل شده است؟به خصوص حالا که هر دو با فرد دیگری ازدواج هم کرده اند...نفس با هم دانشگاهی خود سینا و امین با دختر شریک پدرش نیلو... اما مشکلات زندگی مشترک شان این احتمال را پیش آورده که راه طلاق را در پیش بگیرند.




پرنیان


پریسان

امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
یکشنبه 30 مهر 1391 - 20:13
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 221 RE رمان های عاشقانه
داستان:موسیقی ممنوع
نویسندگان:doni.m,FoolaD,sadaf.a



خلاصه ی این داستان...
دختری هم نسل ما؛ دختری از جنس ما؛ دختری که مثل همه ی ما پر از آرزو های رنگینه، اما یکی از اون آرزو هاست که این داستان رو رقم می زنه... موسیقی.... لفظی که زندگیِ این دختر رو به بازی می گیره!

پرنیان

پریسان

امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
دوشنبه 01 آبان 1391 - 19:25
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
elililili آفلاین



ارسال‌ها : 1
عضویت: 12 /8 /1391
تشکرها : 6
تشکر شده : 1
پاسخ : 222 RE رمان های عاشقانه
سلام خسته نباشید
ایا این سایت فقط رمان برای موبایل داره ؟چرا رمانی که بشه توی کامپیوتر خوند رو نمیذارید توی سایت؟

شنبه 13 آبان 1391 - 16:22
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از elililili به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ali1405 /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 223 RE رمان های عاشقانه
نقل قول از elililili
سلام خسته نباشید
ایا این سایت فقط رمان برای موبایل داره ؟چرا رمانی که بشه توی کامپیوتر خوند رو نمیذارید توی سایت؟

سلام
خوشحال میشم شما این بخش را بگذارید وبشید مدیرش من خودم وقت نمیکنم ممنون

امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
یکشنبه 14 آبان 1391 - 20:38
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :