زمان جاری : پنجشنبه 14 تیر 1403 - 11:30 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 172 RE رمان های عاشقانه

نقل قول از nejla

سلام ممنون از زحماتتون ولی میشه مثل سایت نودوهشتیا کنید

سلام منظورتون متوجه نمیشم ولی دست تنها نمیشه اگه کسی کمکم کنه میشه


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
جمعه 24 شهریور 1391 - 09:51
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 173 RE رمان های عاشقانه

یک شبانه روز

نویسنده:mahtabi22 غزل سادات.پ

خوب به خلاصه توجه کنین:

رمان در مورد دختر چهارده ساله ای هستش که یک روز تمام از خونه فرار می کنه، اتفاقاتی که توی این یک روز فرار کردنش توی انزلی براش پیش میاد، توی این رمان شرح داده میشه.

داستان اموزنده ای هست پس حتما بخونید

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
جمعه 24 شهریور 1391 - 10:18
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
saba آفلاین


نیمه فعال
ارسال‌ها : 38
عضویت: 16 /2 /1391
تشکرها : 86
تشکر شده : 47
پاسخ : 174 RE رمان های عاشقانه

سلام اگه میشه پریسان رمانهای عشق به سبک من,صدای پای اشنا,گروگان دوست داشتنی,تلخ وشیرین رو بذارین ممنون میشم


امضای کاربر : یکرنگ که باشی خسته می شوند از رنگ تکراریت ایـن روزهـا دوره ی رنگین کمان هاسـت
جمعه 24 شهریور 1391 - 23:31
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از saba به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ali1405 /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 175 RE

نام داستان:گروگان دوست داشتنی...

نویسنده:محدثه احمد ابادی(صحرا71)

ژانر:عشقولانه هیجانی کلکلی(ژانر صحرایی)

خلاصه:

داستان درمورد یه دختر به اسم پونه است(همون که شبیه منه).با دوست پسرش کار اموز وکالته. پونه که یه دختر صد درصد فمنیستیه(طرفدار حقوق زناس خیر سرش) خبری بهش می رسه که دادگاه مردی که به سه زن حامله تجاوز کرده داره به نفع قاتل پیش می ره اونم برای اینکه قاتل محکوم به اعدام شه وکیل قاتل و می دزده.که وکیل تا جلسه اخر داد گاه نتونه بره و از قاتل دفاع کنه اما...

خب بقیه اش و خودتون بخونید..به نظر خودم که قشنگه.

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
شنبه 25 شهریور 1391 - 08:30
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 176 RE رمان های عاشقانه

هستی من باش

نویسنده: فاطمه.س

خلاصه:داستان درباره دختری هستش که بنا به دلایلی افراده جدیدی وارده زندگیش می شن که زندگیش را به طوره کلی تغییر می دن....حالا اون دلیل چه چیزی می تونه باشه و چه تغییری در زنگیش رخ خواهد داد را شما می تونید با خوندنه داستان متوجه بشین.

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
شنبه 25 شهریور 1391 - 08:42
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 177 RE رمان های عاشقانه

می گل

نویسنده: samira-mis

وقتی در تاکسی و باز کرد و ازش پیاده شد صدای جیغ جیغ 2 تا دختر که ظاهرا پشت شمشادها داشتن دعوا میکرد توجهش رو جلب کرد...نگاهی به نگهبانی انداخت و از اینکه مش قاسم با این سر و صدا بیرون نیومده تعجب کرد سریع به سمت چمدونش که راننده اون و بیرون گذاشته بود رفت.پول ماشین و حساب کرد و به راننده که تلاش میکرد بفهمه چه خبر گفت که میتونه بره!

چمدون و برداشت و به سمت نگهبانی رفت...وقتی رسید تو پیاده رو دیگه میتونست اون 2 تا رو ببینه که یکیشون به زور قصد داشت اون یکی و با خودش ببره....به در نگهبانی زد...اما کسی نبود..در هم قفل بود..چمدون رو گذاشت کنار در و به سمت اون 2 تا رفت!

دختری رو که تلاش میکرد اون یکی و با خودش ببره پرت کرد اونور...هر دو شوک زده بهش نگاه کردن!

اما دختر کوچکتر که حسابی ترسیده بود پرید تو بغلش و گفت:آقا تورو خدا..توروخدا...نذارید من و ببره!اقا تورو خدا!

شهروز در حالی که نا خواسته دختر و تو بازوهاش گرفته بود رو به دختر بزرگتر گفت:چیکارش داری؟برای چی جلو در خونه من اومدی؟

پرنیان

پریسان(kb350)


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
شنبه 25 شهریور 1391 - 16:04
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 178 RE رمان های عاشقانه

نام کتاب: خون آشام های جنوبی - خون واقعی

جلد دوم زندگی مرده وار در دالاس

از سری مجموعه های سوکی استیکهاوس

برگرداندگان: سنا حائری- بردیا دانایی - پریسا

ترجمه و انتشار: وبگاه افسانه ها

تعداد فصول: 11

فصل اول: 18 ص

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
شنبه 25 شهریور 1391 - 16:19
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
rayesh آفلاین



ارسال‌ها : 1
عضویت: 26 /6 /1391
محل زندگی: esfahan
شناسه یاهو: rm_sheytoonak@yahoo.com


پاسخ : 179 RE رمان های عاشقانه

مرسیییی از رمانهای زیباتون وتشکر از زحماتتون


یکشنبه 26 شهریور 1391 - 17:14
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 180 RE رمان های عاشقانه

صدای پای آشنا

نویسنده: مهلا-مونا-زهره-رویا-نیلوفر

خلاصه داستان:ی دختری تواین شهر بزرگ پدرش وازدست میده و با مادرش زندگی میکنه.

چون تنهافرزند خونواده بود شروع ب مسافرکشی میکنه...اما طی ی اتفاق

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
دوشنبه 27 شهریور 1391 - 15:01
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 181 RE رمان های عاشقانه

مرد کوچک

نویسنده:sun daughretr +mahrokhk

خلاصه:

بعد از سیزده سال هنوز بچه است... یه بچه ی بیست ساله...

سیزده سال کودکیشو خواب بود... حالا که بیدار شده نباید توقع داشته باشیم بزرگ باشه...

اون یه مرده... یه مرد کوچیک!!!

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
دوشنبه 27 شهریور 1391 - 15:14
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :