تقاص اشتباه

نویسنده:پرستو.م

خلاصه داستان=

داستان راجع به دختری از خانواده ی مذهبی که عقاید خانوادشو قبول نداره و خیلی دور از چشم خانواده اش شیطنت میکنه و پسرای

زیادی رو میذاره سر کار تا اینکه.....(مخصوص کنکوری ها)

پرنیان

پریسان

پرهام

نویسنده: خاطره حیدری

این کتاب نوشته خاطره حیدری است و در هیچ جایی هم انتشار

پیدا نکرده است.

تماس مستقیم با

نویسنده:khatereh_heydari@yahoo.com

مهدیس این با لحن و خنده اي شیطنت آمیز گفت:

دیدي ترسویی؟

آرش هم با لحن دلخوري گفت:

آره من ترسوام که نمی خوام تو به دردسر بیفتی.

- ببخشید بابا ... چرا ناراحت میشی... اصلا ما تسلیم

پرنیان

پریسان

عصیان

نویسنده:نسرین ثامنی

چاپ:شمشاد

نوبت چاپ :اول

ناشر:مولف

1371

522 صفحه

پرنیان

پریسان

رمان روزهای باران

نوشته مریم هاشمی

سپیده جواب داد:" قربونت برم منم ھمینطور سارینا خب خب

بگو ببینم چی شده اینجوری بھم ریختی"

دستش رو تو دستم گرفتم و ماجرای این چند روز رو براش

تعریف کردم ،

سپیده در جریان ربوده شدن مھیار بود و از حال او ھم پرسید

اما از از اینکه پرھام اون برخورد رو باھام داشت خیلی دلخور

شد

پرنیان

پریسان

نقطه سر خط ، تکرار زندگی

نویسنده:ثمره سلیمی

حالا خلاصه داستان : داستان در مورد دختری هست به اسم ساره که به خاطر ورشکستگی پدرش خونواده اش دچار بحران مالی میشن ، و ساره برای کمک به خونواده مجبور به کار کردن میشه . ساره یه دختر فوق العاده اجتماعی هست و معتقده روابط بین دختر و پسر همیشه نمیتونه مسئله ساز بشه . قرار ازدواجش با امید به خاطر همین مشکلات مالی بهم میخوره . توسط یکی از دوستاش به اسم بنیامین توی شرکتی مشغول به کار میشه مدیر عامل شرکت بهزاد پناهی سی و دو ساله و نابیناس ، به خاطر یه سری تنشها بین ساره و بهزاد ، بهزاد توی اختلاس صورت گرفته تو شرکت به ساره مشکوک میشه و باز سرنوشت ساره و امید و سر راه هم قرار میده ولی اینبار ....... البته اینم بگم داستان کلیشه ای نیس اتفاقایی می افته که همه توی زندگی ساره نقش داره ، در واقع ساره نمادی هست از زنها و دختران سرزمینمون که گاهی محکوم به ادامه زندگی میشن که خواست خودشون نیست ....

پرنیان

پریسان

نام کتاب: پل معلق

نویسنده:محمدرضا بایرامی

چاپ دهم:1388

تعداد صفحات: 131

نیلوفر گفت:« یعنی می دوست که...»

مهران گفت:« شاید نه دقیقا! اما آن حس بریدن از دیگران، خود

رو توی جمع تنها دیدن و ... »

نیلوفر جیغ کشید. برف کهنه از زیر پاش راه افتاده بود طرف

دره و پیش از او، مهران بود که دستش را گرفته بود و حالا هر

دو ته دره را نگاه می کردند. خطر سقوط! چیزی که شاید در

تمام آن روز نیلوفر را رها نکرده بود

پرنیان

پریسان

سلام مرسی از زحماتتون ببخشید لینک پریسان رمان تقاص اشتباه نمیاد چرا؟میشه یه بررسی کنین ممنون میشم

نقل قول از saba

سلام مرسی از زحماتتون ببخشید لینک پریسان رمان تقاص اشتباه نمیاد چرا؟میشه یه بررسی کنین ممنون میشم

سلام برسی کردم مشکلی نداشت

به یاد تو بودم

نویسنده: SilverSea Horse

رمان به یاد تو بودم در مورد دختری 18 ساله به اسم نیلوفر هست.

نیلوفر دو ماه بعد از گرفتن گواهینامه یک روز سوار ماشین برادرش می شه و ناگهان ....

تایپ شده در نودوهشتیا

پرنیان

پریسان

سلام ممنون از زحماتتون ولی میشه مثل سایت نودوهشتیا کنید