زمان جاری : یکشنبه 17 تیر 1403 - 1:23 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 132 RE رمان های عاشقانه

پرستار من

نویسنده : دنیا و گیسو

خلاصه: دختری که زندگیش پر از پستی بلندیه..بر اثر یه اتفاق همه ی زندگیش تغییر می کنه...شاید به سوی خوشبختی میره شاید هم...

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
چهارشنبه 08 شهریور 1391 - 11:17
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 133 RE رمان های عاشقانه

پانتی بنتی

نویسنده:ژیلا

[font=Times New Roman]« پانتی امروز میای بریم دور دور ؟ مراسم پوز زنون داریم » ‏

بطری آب رو سر جاش برگردوند ... از توی یخ ساز یخچال دو

حبه یخ کشید بیرون و با دهن مزه مزه کرد : ‏‏« نه به جون تو ،

اصلا حسش نیست ، خیلی خسته شدم . » قرچ قرچ خورد شدن

یخ ، زیر دندونهاش براش ‏خوشایند بود ... « از سر صبح سگ

دو زدم تازه رسیدم خونه ، اصلا نا ندارم تکون بخورم . هنو تا

مسترابم نرفتم ‏‏. فک کن ! »

پرنیان

[font=Times New Roman]

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
چهارشنبه 08 شهریور 1391 - 12:59
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 134 RE رمان های عاشقانه

تمنای نگاهم را باور کن

نویسنده: Nelie

خب اينم خلاصه ي داستان:

ريرا دختريه که با شرايط سختي بزرگ شده...پدر سخت گيري داشته و از اين بابت خيلي افسردست...بخاطر يه اتفاق يا بدشانسي يا هر چيزي که اسمش هست...عزيز ترين گوهر وجوديشو از دست ميده و ديگه کاملا خودشو ميبازه و اعتقادش به عشق رو هم از دست ميده...

آيا ميتونه دوباره اعتقادش به عشق رو بدست بياره....عاشق شدن به همين راحتيه؟

داستانو بخونيد...پايان خوبي خواهد داشت

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
پنجشنبه 09 شهریور 1391 - 10:41
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 135 RE رمان های عاشقانه

نام کتاب: سکوت عشق

نام نویسنده: لیلا حقیقت گو

ناشر: بوستان

سال 1388

144 صفحه

رمان جالبیه به خوندنش میرزه

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
پنجشنبه 09 شهریور 1391 - 11:55
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 136 RE رمان های عاشقانه

قديسه ى نجس !!!

نویسنده:kolaleh.gh(كلاله قربانى)

خلاصه: اینجا خبری از موهای طلایی و چشمای رنگی نیست... خبری از هیکل بی نقص و خبری از ویلای شمال و خبری از مامان بابای مهربون نیست... خیلی از عشقا دروغی ان... ولی ما هنوز عشق ناب داریم... عشقی که از خواهش تن بگذره... بازم دختر مون غش غشی نیست... خيلى قويه... خيلى مهربونه ولى خودشو سنگ دل نشون ميده... بازم دختر قصه مون خیلی درد تو زندگی ش داره ولی بی خیاله... چون مجبوره... خیلی حرفا داره... بیشتر از من... بیشتر از تو... ولی به یه زبون دیگه میگه... به زبون بی خیالی... اما یه درد مشترک با من و تو داره... اونم از بدجنسی آدما بدش میاد...

به حرف مردم اهمیتی نمیده... دختر قصه مون با اینکه نمی خواد،اما یه اسم روشه... اسمی که زندگی شو عوض کرده... نمی خواد این جوری باشه... نمی خواد تن فروشی کنه... و این کارم نمی کنه... ولی این اسم روشه... دختر خراب... و یه اسم بدتر... که آزارش میده... که بهش می فهمونه نمی دونه پدر و مادرش کین... حروم زاده...

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
پنجشنبه 09 شهریور 1391 - 19:44
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 137 RE رمان های عاشقانه

دو روی سکه

نویسنده:مامان نخودچی

به نام خدا

چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!

فصل اول

-بله؟

-سلام سهیلا جان ،کجایی ؟

سلام زن دایی جون، ببخشید کلاسم کمی طول کشید الان راه می

افتم،گفتین؛ میدان بهارستان کوچه میخک، پلاک 35؟

- آره عزیزم، الان دانشگاهی؟

-بله

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
پنجشنبه 09 شهریور 1391 - 20:27
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 138 RE رمان های عاشقانه

استاد

نویسنده: Ingenio

خانم معدني : خانم ها بلند تر بگين ما هم بفهميم

شقايق : چيزي نبود خانم ، شما خيلي خودتون رو نگران نكنين ،

داشتم از مريم اشكال مي پرسيدم

خانم معدني : آخه من چند دفعه بايد به شماها بگم از من بپرسين

، اگه از دوستتون بپرسين ممكنه اشتباه بهتون بگه و اون وقته

كه ديگه مطلب اشتباه ميره تو ذهنتون

شقايق زير لب غرغري كرد و گفت : همچين خودش رو تحويل

مي گيره فكر مي كنه آمريكاييه و همه چي رو بلده ،

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
جمعه 10 شهریور 1391 - 13:59
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 139 RE رمان های عاشقانه

نام رمان: دراغوش رويا

نويسنده: مريم صمدي

تعداد صفحات: 558صفحه 24 فصل

انتشارات: شقايق

صداي سينا را شنيد.هنوز همان شيطنت بچگانه در صدايش موج

مي زد: پس من اينجا چه کاره ام؟

چشم غره اي به او رفت و از زير ميز محکم به پاي او کوبيد،

طوري که صداي سينا در امد.

_ فراموش کردي سينا؟

سينا باصدايي ناله مانند پرسيد: حالا چرا مي زني؟

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
دوشنبه 13 شهریور 1391 - 18:19
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 140 RE رمان های عاشقانه

خاتون عشق

زهرا زواریان

انتشارات قدیانی

چاپ چهارم سال 1380

اگر دنبال یه رمان زیبا هستید

این رمان را بخونید

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
دوشنبه 13 شهریور 1391 - 18:34
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 141 RE رمان های عاشقانه

نام کتاب : قدم

نویسنده : لعیا بیات

نشر :راه ابریشم

چاپ : 1386

صفحه : 429

علیرضا- بفرما شیوا خانم، نگفتم این جاها خروس بی محل زیاد

داره. ما صدامون بلنده یا شما که همه رو کشوندی پای پنجره؟

محمد - تو دیگه . پاشید بیاید تو تا سرما نخوردید. آدم برفهیای

متحرک!

علیرضا- ترو خدا انقدر مزه نریز، هوا به اندازه ی کافی سرد

هست!

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
دوشنبه 13 شهریور 1391 - 19:39
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :