زمان جاری : سه شنبه 12 تیر 1403 - 10:42 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 225 RE رمان های عاشقانه
نوشین
نویسنده: Sh!vA


شاهد – عمو هوشنگ . پسر دوم و برادر بابام . در نبود من اون

میشه سرپرست ولی بهش نمیگن ایلیا . اسم ایلیا فقط مال یه نفره

.
- قراره بریم چیکار کنیم ؟
شاهد – قراره خون فصلو به خانواده معرفی کنیم . در واقع

مراسم تبدیل خون فصل به عضو خانواده .
- مراسم ؟ چه طوریه این مراسم ؟
شاهد – حالا برسیم خودت میبینی . چون مختص خانواده منه

چیزیه که تاحالا ندیدی . من از این مراسم متنفرم ولی مجبورم

تحملش کنم . ایلیا بودن یه سری مزیت داره یه سری محدودیت و

مسئولیت !



پرنیان

پریسان

امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
دوشنبه 15 آبان 1391 - 18:52
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ali1405 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saba /
پرش به انجمن :