زمان جاری : پنجشنبه 14 تیر 1403 - 11:19 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ali1405 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 257
عضویت: 2 /7 /1390
محل زندگی: نصف جهان
تشکرها : 61
تشکر شده : 141
پاسخ : 212 RE رمان های عاشقانه

سردار بی ادعا

نویسنده: فرهاد تنها

خلاصه رمان :

مجید در خونواده ای پولدار بدنیا آمده و در رفاه و آسایش بزرگ شده است . جهت ادامه تحصیل به آمریکا می رود و در دانشگاه MIT درس می خواند اما با شروع جنگ به ایران باز می گردد و بصورت داوطلبانه به جبهه می رود . بخاطر لیاقت و استعداد خارق العاده ای که از خود بروز می دهد پیشرفت کرده و فرمانده ارشد می شود و ...

مقدمه :

“دیروز از هرچه بود گذشتیم امروز ازهرچه بودیم گذشتیم!

انجا پشت خاکریز بودیم و اینجا درپناه میز!

دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود!

جبهه بوی ایمان می داد و امروز ایمانمان بومی دهد

انجا درب اتاقمان می نوشتیم یا حسین فرماندهی از ان توست

الان می نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید

قسمتی از وصیت نامه شهید شوشتری

براستی یاد و خاطره آن دلاورمردانی که جان خود را فدای میهن کردند همیشه در ذهن ها باقی خواهد ماند . جوانان غیوری که از همه چیز خود گذشتند تا ایران همیشه ایران بماند . ایران سرزمین آریایی که همیشه سرفراز بوده و هست .

پرنیان

پریسان


امضای کاربر :
هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است...
شکرگزار باش؛
شايد بدترين شرايط زندگي تو براي ديگران آرزو باشد...
جمعه 21 مهر 1391 - 18:50
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
پرش به انجمن :